اگر شیطان دستور داد و انسان را به گناهی تحریک کرد و او انجام داد و به جایی که نباید نگاه بکند، نگاه کرد، مالی که نباید بگیرد، گرفت یا سخنی را که نباید بگوید، گفت و با اینکه می داند این کار، گناه است با او موافقت کرد و خواسته های او را برآورد، زمینه پیشروی او و شکست خود را فراهم کرد. اگر کسی دستی به گناه دراز کرد، پایی به جای حرام گشود، و زبانی به دروغ و تهمت و افترا و مانند آن باز کرد همان لحظه شروع گناه، لحظه پیشروی شیطان است، چنانکه لحظه ای که دارد مقاومت می کند، لحظه عقب نشینی شیطان و اسیر کردن او می باشد، اما وقتی کاملا گناه را ترک می کند لحظه پیروزی او و شکست شیطان است.
شیطان مانند دزدان هراسناک به هنگام حمله آماده فرار است و آنقدر قوی نیست که در هنگام تهاجم، مقاوم باشد، کید شیطان همیشه ضعیف بوده و هست و این اختصاص به زمان معینی ندارد؛ بنابراین، اگر کسی در جنگ با شیطان شکست بخورد،در حقیقت در جنگ با دشمن ضعیف شکست خورده و باید خیلی ضعیف النفس باشد تا دشمن ضعیف او را شکست دهد.[1]
[1]- عبد الله، جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن،قم، اسرا، 1377ش، ص111.