« وَ قَالَ (ع) لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالمُشَاوَرَة»
توضیح: حضرت در این حکمت به چهار مطلب اشاره دارد
اول-« لَا غِنَى كَالْعَقْلِ »هیج بی نیازی مثل عقل نیست زیرا؛
1- هرگاه عقل انسان کامل باشد به ذات اقدس الهی یقین پیدا می کند و می داند روزی دهنده اوست، پس نگران چیزی نخواهد بود.
2-آنچه دارد را به بهترین شکل مدیریت می کند و سعی می کند به داشته های خویش قناعت کند تا محتاج کسی نشود.
3-در صورت ایجاد مشکل و گرفتاری صبر پیشه می کند، زیرا می داند انسان برای آزمایش وابتلا خلق شده است، پس می بایست با صبر وشکیبایی، مشکلات را پشت سر بگذارد.
4- شکر گزار نعمت های خویش می باشد، چرا که شکر گزاری ضمن آنکه نشانه آرامش درونی انسان است و انسان را از اضطراب و فشار عصبی دور می کند، موجب نزول بیشتر نعمت الهی خواهد شد « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم»[1]
هرچه بهره انسان ازین امور بیشتر باشد، آسایش و راحتی او بیشتر خواهد بود و ثروت نیز برای آسایش و راحتی انسان است در نتیجه هیچ ثروتی مانند عقل وجود ندارد.
ازینرو ابن ابی الحدید از کامل ابوالعباس نقل می کند که امام صادق ( علیه اسلام) فرمود: « لم يقسم بين الناس شيء أقل من خمس اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الخامسة التي يكمل بها هذا كله العقل» [2]
دوم-« وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ » هیج فقری مانندبی خردی نیست ، مراد از جهل – همانگونه که مرحوم ابن میثم می نویسد- بی خردی است زیرا در مقابل عقل قرار گرفت[3] و عقل به معنای نادانی در مقابل علم قرار می گیرد و انسان بی خرد کسی است که نتواند به آنچه دارد قانع بوده وآنرا مدیریت کند، در نتیجه بی صبری می کند و زبان به اعتراض می گشاید و چنین روشی موجب می شود آنچه دارد را نیز از دست بدهد یا بهره کافی از آن نبرد.
سوم-« وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ »هیج میراثی چون ادب نیست زیرا آنچه گذشتگان برای آیندگان به ارث می گذارند، برای آنست که آیندگان بتوانند به راحتی و با آرامش زندگی خویش را پیش ببرند و ویژگي ادب آن است که به کمک عقل می آید و موجب می شود انسان متخلق ومؤدب از عقل خویش بهتر بهره ببرد؛ لذا در تعابیری که از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است آن حضرت ادب را زینت عقل معرفی کند « وَ حُسْنُ الْأَدَبِ زِينَةُ الْعَقْل»[4] یعنی انسان مؤدب از عقل خویش به بهترین شکل بهره مند می شود و حتی تا آنجا پیش می رود که می فرماید اگر انسانی ادب را به خوبی آموخته باشد عزیز خواهد شد، آنگونه که انسان دارای حسب وکرامت عزیز می شود پس ادب می تواند بجای حسب وکرامت انسان بنشیند« حُسْنُ الْأَدَبِ يَنُوبُ عَنِ الْحَسَبِ.»[5]
چهارم-« وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَة »هیج پشتیبانی چون مشاوره نیست . مشورت کردن به معنای بهره بردن از اندیشه دیگران است و انسانی که با دیگران مشورت می کند در عقل دیگران شریک می شود و اگر به تنهایی بخواهد اقدامی انجام دهد خودش را نابود خواهد ساخت زیرا انسان هرچه دقیق وعمیق فکر کند، نمی تواند مانند چندین نفر که خبره در آن کار هستند بیاندیشد ازینرو حضرت می فرماید: هرکس استبداد رأی داشته باشد خودرا هلاک ساخته است وهرکس با مردم مشورت کند در عقل آنان شریک شده است« مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا »[6]
بنابراین هرکس با دیگران مشورت کند، ضمن آنکه از عقل جمعی برخوردار خواهد بود قبل از پرداختن به عمل مواقع خطا را به خوبی شناسایی کرده و از آنها دوری می کند، لذا حضرت می فرماید: آن كس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب می شناسد.«مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»[7]
والحمد لله رب العالمین
1.ابراهیم،آیه 7.
2.شرح ابن ابی الحدید ،ج 18، ص 185.
3.شرح ابن میثم، ج 5، ص 270.
4.بحارالانوار،ج75، ص 91.
5.بحارالانوار،ج74، ص 419.
6.نهج البلاغه حکمت161.
7.نهج البلاغه حکمت173.
http://gelayri.blogfa.com/post/75