چرا یزید بن معاویه ، حسین بن علی(ع) و نیز اصحاب و یارانش را که هیچ اتهامی متوجه آنها نبود ، حذف فیزیکی کرد و آنها را به شهادت رساند؟
ریشه چنین تصمیم غیر انسانی را باید در شخصیت یزید و نوع تربیت او جست و جو کرد. چرا که:
اولاً:یزید به هیچ باور معنوی و ملکوتی عقیده نداشت و به هیچ یکی از ارزش های عملی اسلام پایبند نبود.این سخن کفرآمیز از اوست که خطاب به عبدالله بن زبیر گفت:
«ادع الهک فی السماء فاننی ادعو علیک رجال عک و اشعراء»
تو خدای خود را در آسمان بخوان و من مردان قبیله عک و اشعر را برای جنگ با تو می فرستم
و نیز پس از شهادت امام حسین (ع)، فریاد مستانه سر داد و خطاب به سر مبارک آن حضرت، در مقام انکار وحی و نبوت بر آمد و گفت:.
«لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحى نزل.»
فرزندان هاشم (پیامبر و خاندان او) برای حکومت و پادشاهی آمده بودند و الّا هیچ وحی و خبری از آسمان نیامده است.
همچنین نسبت به محرمات الهی نه تنها اجتناب نمی کرد بلکه آنها را به باد مسخره می گرفت.
ثانیاً:حسادت بنی امیه نسبت به بنی هاشم از جمله عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری یزید بود.
جد سوم پیامبر، عبدمناف،چهار پسر به نام هاشم، عبدشمس، مطلب و نوفل داشت که هاشم و عبد شمس دو برادر دوقلو بودند. از عبد شمس فرزندی به نام امیه برجای ماند، از امیه فرزندی به نام حرب و از حرب نیز، صخر معروف به ابوسفیان متولد شد.
امیه فرزند شمس از اینکه عمویش هاشم کلید دار کعبه بود و مقبولیت مردمی داشت به شدت حسادت می کرد تا جایی که به عمویش پیشنهاد داد پیش کاهن اعظم بروند تا او درباره ی خوبی های او و عمویش و اینکه کدام یک شایستگی کلیدداری کعبه را دارند قضاوت کند.
هاشم با دو شرط پذیرفت، اول اینکه هر کدام مورد تصدیق قرار گرفت، هر سال به هنگام ایام حج صد شتر، قربانی نماید و هر کدام مورد تصدیق واقع نشد به مدت ده سال از مکه تبعید شود. هنگامی که هاشم و امیه در برابر کاهن قرار گرفتند، او هاشم را به سیادت تصدیق کرد و همین موجب شد امیه راه شام را در پیش گیرد و خودتبعیدی را آغاز کند. این حسادت بعد از بعثت پیامبر به اوج خود رسید .
یزید هم تربیت شده ی چنین محیط پر از حسادت و کینه توزی است.
ثالثاً: انتقام جویی بنی امیه از بنی هاشم؛ چرا که در جنگ بدر جد مادری و دایی و برادر معاویه با شمشیر علی کشته شدند و یزید از روزی که خود را شناخت بارها این ماجرا از از زبان پدر و نزدیکانش شنید و او که قدرت تحلیل این شکست را نداشت،کینه بنی هاشم را به دل گرفت و تا انتقام نمی گرفت،آرام نمی نشست. به همین دلیل وقتی سر مبارت حضرت در برابرش قرار گرفت گفت:
لَیْتَ اَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ
لاََهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً ثم لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ
کاش نیاکان من در جنگ بدر، حاضر بودند و می دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است!در آن حال، از شادى فریاد مى زدند و مى گفتند: اى یزید دست مریزاد!
رابعاً: تربیت مسیحی و بادیه نشینی یزید.
داده های تاریخی بیانگر این واقعیت است که میسون، دختر بجدل کلبی، در حالی که یزید را باردار بود، با معاویه متارکه کرد و به زادگاه خود ، روستایی در اطراف شام برگشت و یزید در دامان چنین مادری که سابقه مسیحی داشت، پرورش یافت و همچنین او بیشتر عمرش را نزد دایی هایش سپری کرد که از مسیحیت به اسلام روی آورده بودند و از عادات مسیحیت هم چون شرب خمر و قمار بازی فاصله نگرفته بودند.
تربیت مسیحی و بادیه نشینی او موجب شد تا یزید دائم الخمر، قمارباز و میمون باز شود و از محرماتی چون معاشرت جنسی با محارم هم اجتناب نکند.
به همین دلایل یزید نمیتوانست شخصیت ملکوتی امام حسین(ع) را تحمل کند و در صدد شهادت آن حضرت برآمد.
*بر کدامین مصیبت باید گریست،سید محمد تقی قادری، قم، نصایح، 1389،ص 34-38.