شاید فیلم معروف ده فرمان و پویانمای شاهزادهی مصر را دیده باشید. در این آثار، نسبتهای ناروایی به بزرگترین پیامبر بنی اسرائیل، موسی (علیه السلام)وارد شده است. در این دو اثر موسی (ع)، پیش از پیامبری، «زن باره»، «شهوت ران» و «بی خیال» نشان داده میشود. پس از پیامبری، نیز، او را صرفاً رسولی از جانب خدای یهود، برای نجات قوم برگزیده از چنگال فرعونیان به تصویر کشیدهاند. به گونهای که عالیترین هدفش، خروج یهودیان از «مصر» و نجات این قوم ستم دیده از شر شیطانهای مصری و رساندن آنها به «سرزمین موعود یهود» است.
بی شک همه ی انسانهای آزاده میدانند که موسی (علیه السلام)پیامبری اولوالعزم بود که برای رهایی و آزادی بشر، از قید خودپرستی و شهوت رانی برگزیده شد و هدف وی، نجات انسانها از دست بتها، قومیّت گرایی، ملّی رایی، اومانیسم و قبیله محوری بود.
نگاه زیبای «قرآن»، به ما یادآور میشود که خدای جهانیان، این پیامبر بزرگ را فرستاد تا به فرعونیان بگوید:
«طغیان در برابر خدا کافی است، دست از غفلت و تکذیب آیات الهی بردارید. فقط از خدا بترسید و خشوع کنید. خدای واحد را بپرستید، نه خدای قبیلگی و قومی، سحر و کهانت را کنار بگذارید، به تأمل در آیههای پروردگار بپردازید و حقیقت را کنار نگذارید ».
در بررسی فیلمهای دیگر هالیود که بر محور اسطورههای پیامبران الهی ساخته شدهاند، باز هم شاهد این جعلیات که به منظور پایین آوردن شأن وحی و پیامبری صورت گرفتهاند، هستیم. به نظر میرسد که کاستن از ارزش مقام و جایگاه پیام آوران وحی در متنهای ریشهای یهودی و سینمایی صهیونیستی غرب، با چند هدف صورت میگیرد:
* توجیه شهوت رانیهای کنونی غربیان و الگوپردازی معکوس از مقدسان؛
* به دست آوردن مجوز ترویج انواع انحرافها در میان ابنای بشر که یهودیان، سردمدار آناند؛
* از محبت انداختن معرفت وحیانی و بر جسته کردن مکاتب فلسفی و سیاسی و علمی تصنّعی بامحوریت اومانیسم کلاسیک و پست مدرن، خصوصاً مکاتب حس گرا، لیبرال و ماتریالیستی؛
* زمینی کردن بحث وحی و پیامبران و توجیه توسعه طلبیها و قدرت طلبیهای سران دنیاگرای صهیونیسم در زمانهی کنونی.
سادگی و بی سوادی و کم عمقی شخصیت پیامبران در این آثار، راه را برای برخی نظریههای کلام جدید باز میکند. این نظریهها، وحی را تجربهای شخصی میپندارد که هر انسان سادهای هم میتواند آن را رعایت کند.
کاستن از شأن وحی تا حدّ یک تجربه ی وحیانی همه گیر که هرکس، حتماً گناهکاران هم مقداری از آن را دارند، درون مایهی معرفتی و حیات بخش وحی را تهی میکند. دیگر وحی، زندگی ساز و قانون حاکم بر تمام ساحات حیات بشر نیست، بلکه وسیلهای است برای ارتباطی کوتاه و گه گاهی با خدا.
در این نگاه که مقدمه ساز بسط ارزشهای سکولار به شمار میرود، خدا در همهی عرصههای مادی و معنوی حضور ندارد و حتی روشنفکران دوران کنونی هم، میتوانند پیامبران باشند.
فیلم ژان دارک این روند را تکمیل کرده است و وحی را به یک دختر روستایی ساده، نسبت میدهد که تا انتهای فیلم هم در نمییابیم که وحی الهی بوده است یا الهامی شیطانی. پایین آوردن جایگاه وحی در حد تجربهی شخصی، راهی است برای کنارنهادن دین از زندگی بشر. دربارهی پیامبران غیر بنی اسرائیلی از شأن وحی و پیامبری بیش از پیامبران یهود کاسته شده است.
در سینمای غرب، حتی دربارهی پیامبران بنی اسرائیل همچون ابراهیم، اسحاق و لوط و حتی و موسی و داوود و سلیمان (علیه السلام) هم، پیامبری ابزار انذار، تبشیر و دعوت به حقانیت و توحید نیست، بلکه ابزاری است برای نجات یهود مظلوم و آواره و سکناگزیدن در «سرزمین شیر و عسل» و به قدرت رسیدن پادشاه یهودی و تصرفّ بیشتر سرزمینهای اطراف؛ سیاستهایی که اکنون برای صهیونیسم بین الملل، بتهای مقدسی هستند که هیچ بت دیگری را در کنار خود بر نمیتابند.
منابع:
1محمد حسین، فرج نژاد اسطورههای صهیونیستی در سینما، تهران، موسسه فرهنگی موعود ومرکز پژوهشهای اسلامی صدا وسیما، هلال،1388.
2 محمد تقی،مصباح یزدی، «راه و راهنما شناسی معارف قرآن»4و 5، فصل عصمت، قم، نشرموسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1379، چ 2.