شیطان جن است یا فرشته؟
سه نظریه ی مهم در این باب که شیطان جن است یا فرشته وجود دارد:
اول: شیطان از جنس جنها می باشد که نظر بیشتر مفسران است.
دوم: شیطان از جنس ملائکه است و این قول منسوب به برخی مفسران است.
سوم: او از ملائکه بوده، ولی به دلیل طغیان و سجده نکردن بر آدم، تبدیل به جن شده است[1].
آنچه که بین مفسران شیعه شهرت یافته است، جن بودن ابلیس است، شیخ مفید و همفکران او برای این مطلب چند دلیل آورده اند:
الف: تصریح قرآن: « كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ »[2]شکی نیست که «کان» در این آیه به معنای «صار» نیست تا گفته شود: این تنها دلالت دارد که شیطان پس از مخالفت با فرمان سجده، در زمره ی جنّیان درآمد؛ زیرا معصیت خدا و مخالفت دستور او، ماهیت شخص عاصی و مخالف را از فرشته به جن تغییر نمیدهد؛ زیرا بین فرشته و جن تفاوت ماهوی و نوعی وجود دارد [3]. (بیان قرآن تفاوت ماهوی ملک و جن است و آثار متباین آنها مؤید تباین ماهوی آنهاست).
ب: خداوند احکامی را برای نوع جن قرار داده که هیچ یک از آنها برای نوع فرشتگان قرار داده نشده است؛ نظیر همسانی با انسان و همردیف او واقع شدن: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ »[4] و مانند برخورداری از زاد و ولد که از آیاتی مانند: « أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونی »[5] بر میآید و مانند تقسیم جن به دو طایفه ی مؤمن و کافر که در سوره ی جن آمده است؛ از این رو ممکن نیست جن را طایفه ای از طوایف یا صنفی از اصناف فرشتگان شمرد.
ج: آثاری که ویژه ی فرشتگان است و در جن وجود ندارد؛ نظیر خصوصیت عصمت که از آیه ی « لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ »[6] به دست می آید؛ زیرا با توجه به عصیان ابلیس، چنین نتیجه میگیریم که او از فرشتگان نیست: ابلیس معصیت کرد و هیچ معصیت کاری فرشته نیست؛ پس ابلیس فرشته نیست.
د: خصوصیت رسالت، در آیه ی « الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً…»[7] (با توجه به الف و لام الملائکه) برای همه ی فرشتگان ذکر شده است و روشن است که مقام رسالت را با عصیان، سازگاری نیست[8].
[1]- مصطفی، سلیمانیان، فلسفه وجودی شیطان، فلسفه وجودی شیطان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1394ش، ص40.
[2]- سوره ی کهف، آیه 50.
[3]- عبد الله، جوادی آملی، تسنیم( تفسیر قرآن کریم)، ج2 ، قم، اسرا، 1378، ص 297.
[4]- سوره ذاریات، آیه 56.
[5]- سوره کهف، آیه 50.
[6]- سوره تحریم، آیه 6.
[7]- سوره فاطر، آیه 1.
[8]- عبدالله، جوادی آملی ، همان، ص 298.